، تا این لحظه: 13 سال و 10 ماه و 24 روز سن داره

امیر عباس پسر گلم

هنر مامان

پسر گلم سلام امید وارم حالت خوب باشه و رنگین کمان خوشبختی تو آسمون دلت نمایان باشه با شروع فصل زمستان خیلی دلم میخواست که برای شما یه لباسی چیزی ببافم این کاموا های رنگی و قشنگ و مدل بافت پسرونه را که میدیدم هوس میکردم که  برای شما پسر گله یه بافت خوشگل ببافم اما یه مشکل وجود داشت من اصلا بافتن بلد نبودم از اونجایی که وقت رفتن به کلاس رو هم نداشتم از مادر جون خواستم که  بافتن را به من  هم یاد بده  بعد از کلی خواهش تونستم نظر شون و جلب کنم آخه مادر جون عقید داشتن زحمت زیاد داره و و اذیت میشی و یه کاموا خوش رنگ برای پسر گلم انتخاب کردم و شروع به بافت کردم اولش به خورد برام سخت بود اما بعدش خوب پیش رفت شما هم...
9 بهمن 1393

شیرین زبونی امیر عباس

پسر گلم سلام امیدوارم حالت خوب باشه و ساحل زندگیت همیشه آرام و آرامش بخش باشه عزیزکم الآن که این مطلب رو میذارم شما خواب هستید آخه امروز خیلی خسته شدید منزل دایی مامان مولودی بود به مناسبت ولادت امام حسن عسگری و شما هم بعد از اتمام جلسه حسابی با دخترخانومای ناز خاله جون مامان ،منظورم دوقلوها دنیا و سونیا هست حسابی بازی کردی البته اولش که اصلا تحویلشون نگرفتی بعد از اونکه حسابی اشک کوچولو ها را در آوردی مشغول بازی شدی. شاید بپرسی چرا اشکشون و در آوردم ؟دنیا و سونیا گریه میکردن و میگفتن  بیا  با هم بازی کنیم و مرتب یا به من میگفتن که خاله به امیر عباس بگو با ما بازی کنه و یا به مامانشون شما هم که تا خودتون کاری را نخواهید ان...
9 بهمن 1393

کاردستی امیر عباس

پسر گلم سلام امید وارم دنیات قشنگ و گل بارون باشه دیروز که  داشتی عکسا  رومیدیدی و  کلی کیف میکردی دلت هوس یه چیزی کرد که اصلا دست مامان نبود یعنی هر کاری هم میکردم نمی تونستم برات فراهم کنم .خواستت مالی نبود ،خوراکی نبود ،پوشاک هم نبود،شاید بگی پس چه چیزی میخواستم حالا میگم شما برف میخواستی بله برف میخواستی ،پارسال برف قشنگی اومد باهم کلی برف بازی کردیم آدم برفی درست کردیم و شما با دیدن عکسای اون روز دلتون هوس برف و درست کردن آدم برفی رو کرده بود من هم به خاطر اینکه شما را آروم کنم  پیشنهاد دادم که کاردستی آدم برفی درست کنیم شما هم خیلی خوشت اومد و موقع درست کردن کلی لذت بردی ،امید وارم همیشه از زندگیت لذت ببری و ا...
23 دی 1393

آخرین امتحان مامان

پسر گلم سلام امید وارم حالت خوب باش و از ته دل بخندی. امروز 23 دی ماه مامان امتحان آخرش رو هم داد و فعلا از درس و دانشگاه فارغ شد ،البته قرار بود تابستون تموم کنم اما با یه بدشانسی رو برو شدم و دروسی را که میخواستم ارائه نشده بود به همین دلیل به این ترم کشیده شد اما بالاخره تموم شد ،اگه احساس من و بخوای بدونی ،راستش دلم نمی خواست تموم بشه چون واقعا درس و دوست دارم و لذت میبرم اما از طرف دیگه میگم خوب حالا بیشتر به شما میرسم البته در طول درس هم سعی کردم کم شما نذارم نمی دونم چقدر موفق بودم. ایشالله سال آینده ارشد قبول میشم و درس دوباره شروع میشه راستی این مدت خیلی ها برال شما زحمت کشیدن بابا که در راس همه ست ،تا زمانی هم که نزدیک خونه ماد...
23 دی 1393

زاینده رود

پاییز فصل زیبای خداوند با باز شدن زاینده رود دل نواز تر شده ما هم برای خیر مقدم گفتن به این رود زاینده جمعه ی پاییزی کنار آب رفتیم و با این رود زیبا  دیداری تازه کردیم کنار یکی از پل های اصفهان (پل مارنان )رفتیم با این که هوا یه خورده سرد بود اما طراوت زاینده رود بهاری زیبا در دل مردم ایجاد کرده بود شما هم از اول تا آخر دنبال سنگ میگشتی که داخل آب بندازی اطراف رود خونه که پیدا نکردیم روی پل چند سنگ ریزه پیدا کردی که خیلی هم خوشحال شدی پسر گله روی پل،شادی بعد از انداختن سنگها داخل آب ...
23 آذر 1393

بدون عنوان

مهر 93 یه سفر یک روزه به باغبهادران داشتیم من خیلی نگران شما بودم چون آخرین باری که اومده بودیم لحظه های آخر یه آشغال خیلی کوچیک داخل چشم شما شده بود و باعث شد تا اصفهان گریه کنی رسیدیم بردیت بیمارستان فیض و آشغال رو از چشمت درآوردن ،همیشه خیلی مواظبت هستم ولی این دفعه شما تحت تدابیر شدید امنیتی بودید،خدا را شکر مشکلی پیش نیمد و شما خیلی راضی بودید مخصوصا آب بازی  اولش این شکلی بودی بعدش این شکلی شدی ...
22 آذر 1393